محمد سعید حمیدی؛ فرهاد عزیزپور؛ افراخته حسن؛ حامد قادرمرزی
چکیده
وجود تعاملات فضایی نواحی مرزی در همه کشورها، این مناطق را به کانونهای حساس مبدل ساخته است. نواحی مرزی استان کردستان، توانستهاند در سایه مزیتهای نسبی و رقابتی، ارتباطات گستردهای را با مناطق مرزی عراق برقرار نمایند. در این راستا، بررسی کنش متقابل بین نقاط سکونتگاهی، الگوی فضایی تعاملات و اثرات توسعهای آن در سطح این نواحی، ...
بیشتر
وجود تعاملات فضایی نواحی مرزی در همه کشورها، این مناطق را به کانونهای حساس مبدل ساخته است. نواحی مرزی استان کردستان، توانستهاند در سایه مزیتهای نسبی و رقابتی، ارتباطات گستردهای را با مناطق مرزی عراق برقرار نمایند. در این راستا، بررسی کنش متقابل بین نقاط سکونتگاهی، الگوی فضایی تعاملات و اثرات توسعهای آن در سطح این نواحی، میتواند چارچوب لازم را برای برنامهریزی توسعه فضایی پایدار فراهم آورد. پژوهش حاضر به دنبال شناسایی و تحلیل الگوی حاکم بر تعاملات فضایی در نواحی مرزی استان کردستان است. این تحقیق بر اساس روش، توصیفی- تحلیلی و بر اساس هدف، بنیادی است. جامعه آماری آن را خانوارهای 207 روستا و 8 شهر مرزی تشکیل میدهند. تعیین حجم نمونه برای سکونتگاههای روستایی با استفاده از فرمول کوکران، 135 روستا به دست آمد که در ادامه بنا به دلایلی همچون (صعب العبور بودن برخی روستاها، مسائل و محدودیتهای امنیتی در نواحی مرزی)، حجم نمونه نهایی برابر با 46 روستا به دست آمده است. روستاهای منتخب با استفاده از دو روش تصادفی طبقهای و سهمیهای به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. در ارتباط به نقاط شهری در این پژوهش تمامی نقاط شهری در نواحی مرزی استان کردستان به روش تمام شماری مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج در محدوده مورد بررسی از نابرابری در توزیع امکانات و خدمات حکایت دارد. این وضعیت نشاندهندۀ عدم شکلگیری الگوی شبکهای و جریانات دوسویه در ناحیه است. نتایج نشان میدهد که جریان کالا و سرمایه به شکل فرا ناحیهای و در ارتباط با نقاط پیشکرانه ملی غرب کشور (مانند سلیمانیه و اربیل) و نقاط پسکرانه فراملی (مانند تهران)، بیشترین اثرات را در شکلگیری الگوی فضایی تعاملات مرزی محدوده مورد بررسی داشته که میتوان آن را به الگوی لوزی شکل (مرکز- پیرامون- مرکز) تشبیه نمود. همچنین جریانات خدمات و اطلاعات نیز به صورت درون ناحیهای، بیشترین تأثیر را در شکلگیری الگوی قطبی یا مرکز- پیرامونی در محدوده مورد مطالعه داشته اند.
افشین بهمنی؛ حامد قادرمرزی
چکیده
فقر پدیدهای جهان شمول، پیچیده و چند وجهی است که متناسب با سطحی از حداقلها در تمامیجوامع به صورت نسبی نمایان میشود. آنچه که مسئله فقر را به عنوان چالشی جدی پیش روی سیاستگذاران قرار داده، مربوط به عدم بهرهمندی از حداقلهای زیستی(مسکن، خوراک، پوشاک) است. از این رو هدف از تحقیق حاضر، شناسایی عوامل پیشبرندۀ فقر مسکن و سنجش ...
بیشتر
فقر پدیدهای جهان شمول، پیچیده و چند وجهی است که متناسب با سطحی از حداقلها در تمامیجوامع به صورت نسبی نمایان میشود. آنچه که مسئله فقر را به عنوان چالشی جدی پیش روی سیاستگذاران قرار داده، مربوط به عدم بهرهمندی از حداقلهای زیستی(مسکن، خوراک، پوشاک) است. از این رو هدف از تحقیق حاضر، شناسایی عوامل پیشبرندۀ فقر مسکن و سنجش درجه این نوع فقر در نواحی روستایی شهرستان دهگلان است. تحقیق از نوع کاربردی و ماهیت آن توصیفی- تحلیلی بوده و شیوه گردآوری دادهها به دو روش اسنادی و میدانی صورت گرفته و از پرسشنامه به عنوان مهمترین ابزار جمعآوری دادههای میدانی بهره گرفته شده است. برای تجزیه و تحلیل دادهها از روش تحلیل عاملی اکتشافی(EFA)، تکنیک سروکوال، ماتریس IPA و شاخص سرشمار فقر(HI) استفاده شد. بر اساس یافتههای حاصل از تحلیل عاملی، 38 گزاره، در قالب 10 زیرمعیار و 4 عامل(فقر کالبدی و عملکردی، فقر امنیت و آسایش، فقر برخورداری و بهداشت و فقر حمایتی و قانونی) شناسایی و نام گذاری شد که چهار عامل یاد شده، 8/81 درصد واریانس تجمعی عوامل پیش برنده فقر مسکن روستایی را تبیین میکنند. با در نظر گرفتن پیشرانهای فقر مسکن روستایی، نتایج تحقیق نشان میدهد که اگرچه کیفیت مسکن جدید روستایی در ابعاد گوناگون وضعیت نسبتاً مطلوبی داشته و فقر مسکن روستایی در ابعاد مختلف کاهش یافته، اما تفاوتهایی بین میانگین مورد انتظار و کیفیت درک شده وجود دارد، که موجب پدیدار شدن نوعی ضعف به ویژه در در ابعاد کالبدی و اقتصادی شده و دلیل عمده آن، تغییر در فضاهای عملکردی خانههای بومی و پایین بودن تسهیلات پرداختی است.